دانلود کتاب هبوط در کویر
دریافت کتاب رایگان هبوط در کویر
توضیحات:
هبوط (درد بودن)
که من ،” کسى مي خواست ” مرا کسى نساخت ، خدا ساخت ، نه آنچنان که کسى نداشتم، کسم خدا بود، کس بى کسان. او بود که مرا ساخت، کسى هم مرا دوست نداشت؛ به .» مرا به خودم واگذاشت. وقتى داشتند مرا مي آفريدند، مي سرشتند، کسى آن گوشه خدا خدا نمي کرد. وقتى داشتم روح مي پذيرفتم، شكل مي گرفتم ، قد مي کشيدم ، چشمهام رنگ مي خورد ، چهره ام طرح مي شد ، بينى ام نحابت مي گرفت، فرشته ظريف و شوخ و مهربان و چابك پنجه اى، با نوك انگشتان کوچك سحر آفرينش ، آن را که تكدرختى خشك بر پرده ” کاشكي ” صاف و صوف نمي کرد ، بر انگاره خيالش تصويرکرده است، آن را تيز و عصيانگر و مهاجم نمي پرداخت؛ وقتى مي خواستند قامتم را برکشند خويشاوند شاعر خيال پرور و بلندپروازى نداشتم تا خيال و آرزوى خويش را نثار بالاى من کند؛ وقتى مي خواستند کار دل را در سينه ام آغاز کنند، آشنايى دلسوزو دلشناس نداشتم تا برود و بگردد و، از خزانه دل هاى خوب، بهترين را برگزيند؛
نظرات